English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cylinderical lapping U صیقل کاری مدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
fairing U صیقل کاری
burnishing U صیقل کاری
blindage U صیقل کاری
blindingly U صیقل کاری ساختمان
blinding U صیقل کاری ساختمان
back facing tool U ابزار صیقل کاری
bright luster U صیقل کاری کاملا" براق
rondelle U جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
polish U صیقل
polishes U : صیقل
polishes U صیقل
polish U : صیقل
burnishes U صیقل
facings U صیقل
furbisher U صیقل گر
burnish U صیقل
facing U صیقل
slicker U صیقل زن
lustreer U درخشندگی صیقل
polishing file U سوهان صیقل
polishes U صیقل دادن
polish U صیقل دادن
polishing U صیقل دادن
gloss U صیقل دادن
burnishing U صیقل دادن
glaze U صیقل کردن
glazes U صیقل کردن
burnish U صیقل دادن
burnishes U صیقل دادن
varnish U جلا صیقل
varnished U جلا صیقل
varnishes U جلا صیقل
varnishing U جلا صیقل
lustre U صیقل پرداخت
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
refinish U صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
roundish U مدور
rotundate U مدور
cylinderical U مدور
roundest U مدور
round U مدور
terete U مدور
circular U مدور
circulars U مدور
circularity U مدور بودن
circularly U بطور مدور
discus U صفحه مدور
endless chain U زنجیر مدور
acyclic U غیر مدور
discuses U صفحه مدور
circular mil U میل مدور
circular weir U سرریز مدور
circumferences U مسیر مدور
circumference U مسیر مدور
circular mil foot U پا- میل مدور
medallion U قاب مدور
circular milling U فرز مدور
medallions U قاب مدور
circular scanning U تقطیع مدور
circular shift U شبفت مدور
induction disk U صفحه مدور
pie graph U نمودار مدور
rotating table press U پرس مدور
swivel piece U مدور دو راه
swivel piece U مدور لنگر
compass U گرد مدور
orbicular muscle U ماهیجه مدور
orbicular U مدور کامل
mooring swivel U مدور مهار
curvature lines U خطوط مدور
rondel U جسم مدور
steel wool U براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
joinery sawbench U اره مدور نجاری
cylinderical grinding U دستگاه سنگ مدور
roundest U دور زدن مدور
mooring swivel U مدور چهار راه
Di xue U [درگاه ورودی مدور]
round U دور زدن مدور
manhole U مسیر مدور داخل ناو
theater in the round U تماشاخانه دارای صحنه مدور
manholes U مسیر مدور داخل ناو
atoll U صخرههای مدور داخل دریا
atolls U صخرههای مدور داخل دریا
cylinderical grinder U دستگاه چاقو تیزکنی مدور
plain grinder U دستگاه چرخ سمباده مدور
cyclostyle U [ایوان ستون دار مدور]
dextral stair U [پله های مدور در راست و چپ]
pitchstone U یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
gin-case U [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
gin-house U [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
disc U [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
gin-rink U [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
gingang U [ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
disks U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk U صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
clochan U [ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
dial U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed U تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
circular carpet U قالی مدور یا دایره ای شکل که قدیمی ترین آن مربوط به قرن شانزدهم میلادی می باشد
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
acrostolium U [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
machine U تراشکاری کردن صیقل کردن
machined U تراشکاری کردن صیقل کردن
machines U تراشکاری کردن صیقل کردن
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
circular list U لیست مدور لیست حلقوی
rotonda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotundas U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotunda U ساختمان مدور ساختمان گنبددار
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
malfunctions U کژ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
curry U کاری
curries U کاری
hypofunction U کم کاری
flower piece U گل کاری
feckful U کاری
parget U گچ کاری
currie U کاری
plasterwork U گچ کاری
intent on doing anything U کاری
under employment U کم کاری
curry powder U کاری
plastering U گچ کاری
electroplating U اب کاری
slobbery U تف کاری
impotence U کاری
curry powders U کاری
inaction U بی کاری
impotency U کاری
effective U کاری
active U کاری
galvanization U رویینه کاری
conservatism U محافظه کاری
drilling U مته کاری
sinfulness U خطا کاری
fretwork U منبت کاری
forging U چکش کاری
smelting U ذوب کاری
forming U فرم کاری
lubrication U روغن کاری
glyptics U کنده کاری
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
habitual way of doing anything U کردن کاری
compounding U امیزه کاری
farming U اجاره کاری
joinery U نازک کاری
tongue lash U فحش کاری
graving U کنده کاری
welding U جوش کاری
to be about to do something U در پی کاری شدن
amalgamate U ملغمه کاری
fal lal U ریزه کاری
glazing U شیشه کاری
factorage U حق العمل کاری
elegance U ریزه کاری
aired U دم ذوب کاری
brickwork U سفت کاری
fiendishness U تبه کاری
figuration U شیرین کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamates U ملغمه کاری
amalgamating U ملغمه کاری
folding press U پرس خم کاری
folding machine U دستگاه خم کاری
bas-relief U برجسته کاری
flagitiousness U تبه کاری
finishing touches U دست کاری
come to <idiom> U شروع کاری
extrude U چکش کاری
extruded U چکش کاری
extrudes U چکش کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
plating U روکش کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> U از پس کاری برآمدن
frustrate U بدل کاری
frustrates U بدل کاری
metalwork U فلز کاری
burnishing U پرداخت کاری
illumination U تذهیب کاری
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com